وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم دل در عبور از سد خار و خاره بندیم
گاه سفر آمد نه هنگام درنگ است چاووش میگوید که ما را وقت تنگ است
***
گاه سفر شد باره بر دامن برانیم تا بوسهگاه وادی ایمن برانیم
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم دل بر عبور از سد خار و خاره بندیم
گاه سفر آمد نه هنگام درنگ است چاووش می گوید، ما را وقت تنگ است
گاه سفر شد، باره بر دامن برانیم تا بوسهگاه وادی ایمن برانیم
وادی پر از فرعونیان و قبطیان است موسی جلودار است و نیل اندر میان است
از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم بانگ از جرس برخاست وای من خموشم
دریادلان راه سفر در پیش دارند پا در رکاب راهوار خویش دارند
گاه سفر آمد برادر گام بردار چشم از هوس از خورد از آرام بردار
گاه سفر آمد برادر ره دراز است پروا مکن بشتاب همت چاره ساز است
گاه سفر آمد برادر گام بردار چشم از هوس از خورد از آرام بردار
گاه سفر آمد برادر ره دراز است پروا مکن بشتاب، پروا مکن بشتاب
پروا مکن بشتاب، همت چاره ساز است ره توشه باید، عزم را در کار بندیم
دل بر خدا، آنگه به رفتن بار بندیم ره توشه باید، صبر را در دل نشانیم
وادی به وادی باره تا منزل کشانیم باید خطر کردن سفر کردن رسیدن
ننگ است از میدان رمیدن آرمیدن
تنگ است ما را خانه تنگ است ای برادر بر جای ما بیگانه، ننگ است ای برادر
فرمان رسید این خانه از دشمن بگیرید تخت و نگین از دست اهریمن بگیرید
یعنی کلیم آهنگ جان سامری کرد ای یاوران باید ولی را یاوری کرد
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است، سر در پیش داریم
حکم جلودار است بر هامون بتازید هامون اگر دریا شود از خون بتازید
از دشت و دریا در طلب باید گذشتن بیگاه و گاه و روز و شب باید گذشتن
گر صد حرامی صد خطر در پیش داریم حکم جلودار است سر در پیش داریم
فرض است فرمان بردن از حکم جلودار گر تیغ بارد گو ببارد نیست دشوار
جانان من برخیز بر جولان برانیم زانجا به جولان تا خط لبنان برانیم
آنجا که جولانگاه اولاد یهودا ست آنجا که قربانگاه زعطر، سور، صیدا ست
آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد
جانان من اندوه لبنان کشت ما را بشکست داغ دیر یاسین پشت ما را
جانان من برخیز باید بر جبل راند حکم است باید باره تا دشت امل راند
باید به مژگان رُفت گرد از طور سینین باید به سینه رفت زینجا تا فلسطین
باید به سر زی مسجدالاقصی سفر کرد باید به راه دوست ترک جان و سر کرد
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیرزن لبیکگو بنشین به رهوار مقصد دیار قدس همپای جلودار
جانان من برخیز و بشنو بانگ چاووش آنک امام ما علم بگرفته بر دوش
تکبیرزن لبیکگو بنشین به رهوار مقصد دیار قدس همپای جلودار
تکبیرزن لبیکگو بنشین به رهوار مقصد دیار قدس همپای جلودار
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت