شکر افشان خامه آمد به سخن
بسراید وصف گلزار وطن
که به دامن گل انسان پرورد این تازه چمن
که گل آذین به شقایق شد سراسر دشت و دمن
جلوه های نور جان را نگرید
شور و حال عاشقان را نگرید
این زرافشان سرخوشان جان ایمان را نگرید
در سرود(؟) رزم ایشان نور عرفان را نگرید
چه عرفانی شور است این در سرشان
که محراب عشق آمد سنگرشان
نمیلرزد از طوفان پیکرشان
نمیارزد جز جانان در برشان
ندارد ره جز وفا در خاطرشان
نمیگنجد جز خدا در باورشان
به هر میدان، به هر سنگر حق باشد یاورشان
به سیماشان جلوه کند نور خدا
عیان بینی در کفشان صدق و صفا
از کمال سرفرازی بهره ورند
بی نیاز از نام و جاه و زور و زرند
در مقام حق پرستان خاک رهند
در مصاف فتنه جویان شیر نرند
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت